تقدیم به دوست و همراهی که مرا در لحظات سخت یاری کرد!
(دوستم میگوید به من هم نویسندگی یاد بده تا بنویسم و پول در بیاورم.
زنم میگوید به من نویسندگی یاد بده تا ما هم سری از سرها دربیاوریم.
پسرم میگوید بابا به من نویسندگی یاد بده تا من هم نویسنده بشوم.
دخترم میگوید بابا به من نویسندگی یاد بده تا بنویسم دوستت دارم.
میگویم نویسندگی یاد دادنی نیست، یاد گرفتنی هم نیست،
هر کس نویسنده میشود خودش نویسنده میشود و هر کس هم نویسنده نیست نمیخواهد نویسنده بشود.)
اما من گفتم: « می خواهم نویسنده شوم»
و او صمیمانه جواب داد: «حتما می توانی ! »
نویسنده » محمدی » ساعت 8:29 صبح روز پنج شنبه 88 اسفند 20